پشت پرچین ذهن من

من بـــــــــــــــــــــــی نقاب تن

پشت پرچین ذهن من

من بـــــــــــــــــــــــی نقاب تن

امیرعلی

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ

چهل و اندی روز پیش امیرعلی به زندگی دوستم و طبعا به دنیای من افزوده شد...یک موجود نرم و کوچولو که وقتی داشتم براش لباسای چندتیکه میخریدم یاد مِمون و آدم کوچولوهای لیلیپوت افتادم اوایل از ضمیر سوم شخصی که به مکالماتمون اضافه شده بود تعجب میکردم..باید ببرمش دکتر..ناخناش بلند شده..شبا جیغ و هوارش بند نمیاد..اما الان دیگه بخش مهمی از مکالماتمون رو به خودش اختصاص داده پسرک خییییییلی باحاله...خییییییلی...از همین الان مشخصه که هوش اجتماعی بالایی داره چون یکجوری با مامانش موقع شیر خوردن خوش و بش میکنه که انگار نه انگار دو دقیقه قبل که تو بغل من بوده منو با مامانش اشتباه گرفته بودهدووووست داشتنی خییییلی وارده و لبخندای بی دندون گاه و بی گاهش همیشه تو رو امیدوار نگه میداره که نـــــــــــــه این بچه میشناستت حتی با اینکه نه گوشش تکامل پیدا کرده و نه چشماشتازه دیروز که باهاش اختلاط میکردم دوست داشت تو بحث شرکت کنهوقتی میگفتم ما خــیـــــــــــــلی باحالیم،خیره به من هی اِ..اِ..میکرد،انگار میخواست بگه خیـــــــــــــــــلی آره بچم سررررشار از استعداده...امیدوارم اینهمه توانایی های بالقوه با تربیت درست مامان باباش به جاهای خوب خوب برسه


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۷/۱۵
  • ۱۰۱ نمایش
  • لیلی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی